پانی رجبیپانی رجبی، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

ستاره زندگیمون...پانی...

لحظه تولد...

1390/1/18 18:42
نویسنده : پیمان رجبی
226 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی که قلبمون به تپش افتاد...

ا

اولین باری که دیدمش ، یعنی وقتی که از اتاق عمل بیرونش آوردن، داخل یه تخت کوچولو بود و صورتش کبود کبود، هنوزم حس خوبی باهاش برقرار نکردم!!! ولی وقتی که بعد از ظهر به اتاق بستری مامانش و خودش رفتم پانی رو هم پرستارا شسته بودن و ترتمیز شده بود دیدمش، یعنی اونو بغل کردم ... هیچ وقت اون صحنه یادم نمی ره دستش رو تا 3 انگشت تو دهنش کرده بود ... اونجا بود که معنی تولد و زندگی و وجود داشتن و لطف پروردگار و ... رو با تمام وجود فهمیدم ، نه تولد پانی عزیزم بلکه تولد خودم بله درست فهمیدید تولد خودم ... یعنی تازه فهمیدم چرا به دنیا اومدم ، چرا زندگی می کنم و چرا ...

 

ستاره درخشان و تابنده، به آسمون زندگیمون خوش اومدی

تولد این خورشید :
شنبه 9 مرداد 1389

تولد بابایی 8 مرداد

تولد مامانی 11 مرداد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان ماهان
18 فروردین 90 15:26
سلام خوش اومدی
يه بنده خدا
18 فروردین 90 15:35
سلام من ميخواستم باهاتون درد دل كنم چون من اين لحظات رو 1 سال پيش درك كردم زماني كه قرار شد اولين ني ني -اولين شيريني زندگيمون-اولين خوشي و خوشبختي و ... پا به زندگيمون بذاره هيچ كس به اندازه من اون لحظه ها هيجان نداشت داشتم به اسمون مي پريدم چون تا اين تحظه هر چي از خدا خواسته بودم بهم داده بود دختر مورد علاقه و الان هم يه پسربچه البته تا زماني كه اون پسر بچه رو نمي شناختيم اين حس رو داشتيم اما بعد از تولد و گذشت چند ماهي و ظهور علايم بيماري در بچه مون اونجا بود كه آرزوي مرگ كردم اون لحظه كه به قول شما تولد باباهاست همچين لحظه هايي نيز مرگ اونهاست بله تا به خودمون اومده بوديم داشتيم با يه بچه و يه بيماري وحشتناك سروكله مي زديم آره چون خانمم دختر عمه من است ني ني ناز من به بيماري اس ام اي مبتلا است اون الان 1 ساله است ولي قادر به كنترل خودش نيست نه مينشيند نه چپ مي شود نه راه مي رود نه گردنش را ثابت نگه مي دارد و... وووواي خداي من باورم نمي شود آرزوهام به باد رفت من از زماني كه فهميدم بچه ام بيمار است از اون موقعه مرده ام ولي متحرك خدايا منو ببخش من توبه كردم اينو به همه ميگم من آدم كثيفي بودم و اين همون نتايج كاراي منه من توبه كردم خدااااااااااااااا.