پانی رجبیپانی رجبی، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

ستاره زندگیمون...پانی...

اولین دردسر بچه داری

تازه 10 روزه بود،خیلی هم شدید زردی داشت...مردم (خانمها!!!) همه می گفتند که طبیعیه بیخیال ... همه ما بچه هامونو اینجوری بزرگ کردیم ... ولی من اصرار کردم که باید دکتر ببینه ... خلاصه سرتون رو درد نیارم ماشینو ساعت 3.30 بعد از ظهر که خیابونا هم همه خلوت بودن جلوی مطب دکتر پارک کردم بعد از نیم ساعت که دکتر دید و دستور بستری داد و گفت خیلی درجه زردی بالاست ... برگشتم دیدم ماشین رو بردن پارکینگ!!! حالا بچه مریز تو بغل،اعصابم بابت بچه خراب، ...   با خودم گفتم دردسر بچه داری و ... شروع شد...
10 ارديبهشت 1390

لحظه تولد...

وقتی که قلبمون به تپش افتاد... ا اولین باری که دیدمش ، یعنی وقتی که از اتاق عمل بیرونش آوردن، داخل یه تخت کوچولو بود و صورتش کبود کبود، هنوزم حس خوبی باهاش برقرار نکردم!!! ولی وقتی که بعد از ظهر به اتاق بستری مامانش و خودش رفتم پانی رو هم پرستارا شسته بودن و ترتمیز شده بود دیدمش، یعنی اونو بغل کردم ... هیچ وقت اون صحنه یادم نمی ره دستش رو تا 3 انگشت تو دهنش کرده بود ... اونجا بود که معنی تولد و زندگی و وجود داشتن و لطف پروردگار و ... رو با تمام وجود فهمیدم ، نه تولد پانی عزیزم بلکه تولد خودم بله درست فهمیدید تولد خودم ... یعنی تازه فهمیدم چرا به دنیا اومدم ، چرا زندگی می کنم و چرا ...   ستاره درخشان و تابند...
18 فروردين 1390
1